گفتار در امواليكه زكات آنها واجب و امواليكه زكات آن هامستحب است  
دادن زكات دام هاى سه گانه ، يعنى شتر و گاو و گوسفند و در پول ، طلا و نقره و در غلات چهار گانه يعنى گندم و جو و خرما و كشمكش واجب است و در غير اين نه كالا واجب نيست بله در ميوه ها و هرچيزيكه از زمين مى رويد حتى اشنون مستحب است و اما در سبزيجات و خيار چنبر و بادنجان و خيار و خربزه و امثال آن مستحب نيست و استحباب زكات در مثل نخود و لوبيا و ساير حبوبات خالى از اشكال نمى باشد و همچنين استحبابش در مال التجاره و اسب و قاطر ماده مشكل است ولى در اسب و قاطر و الاغ هاى نر مستحب نبودنش روشن است و گفتار در زكات نه كالاى نامبرده را در سه فصل پى مى گيريم .
فصلاول در زكات دامها
در اين فصل پيرامون شرائط وجوب زكات بحث مى شود و آن علاوه بر شرائط عامه اى كه در هر تكليفى هست عبارتست از چهار شرط: 1 - نصاب 2 - بيابان چر بودن دام ؛ 3 - گذشتن يكسال از مالكيت مالك نسبت به آن ؛ 4 - اينكه بكار گرفته نشده باشد.
گفتار پيرامون مسائل نصاب  
مساءله 1 - در شتر دوازده نصاب هست ؛نصاب اول پنج است به اين معنا كه اگر كسى پنج شتر (غير كارى داشته باشد كه خودشان در بيابان بچرند و او غذاى دستى به آنها ندهد)بايد بعد از گذشتن سال يك گوسفند بدهد.
دوم ده شتر است كه زكاة آن دو گوسفند است .
سوم پانزده شتر است كه زكاتش سه گوسفند است .
چهارم بيست شتر است كه زكاتش چهار گوسفند است .
پنجم بيست وپنج شتر است كه زكاتش پنج گوسفند است .
ششم بيست و شش شتر است كه زكاتش ماده شترى است كه داخل در سن دو سالگى شده باشد.
هفتم سى و شش شتر است كه زكات اين نصاب ماده شتر است كه دو سالش تمام شده باشد.
هشتم چهل و شش شتر است كه بايستى شترى كه سه سالش تمام شده بعنوان زكات بدهد.
نهم عدد شصت و يك است كه زكات آن شترى است ؟ سنش بين چهار و پنج سال باشد.
دهم عدد هفتاد و شش است كه بايد دو ماده شتر زكات بدهد كه سن آندو بين دو و سه سال باشد.
يازدهم - عدد نود و يك است كه بايد دو ماده شتر زكات بدهد كه سن هر يك بين سه و چهار سال باشد.
دوازدهم صد وبيست و يك است كه وقتى عدد شتران مالك به اين حد رسيد بايد براى هر پنجاه شتر يك ماده شتر بين سه و چهار سالگى بدهد و براى هر چهل شتر يك شتر بين دو و سه سالگى بپردازد به اين معنا كه بايد ببيند شترانى كه دارد با كداميك از اين دو عدد قابل قسمت است اگر همان آخرين نصاب را داشته باشد يعنى صدو بيست و يك شتر داشته باشد بايد براى هرچهل شتر يك ماده شتر دو و سه سال بدهد و اگر شتران او به صدو پنجاه رسيد براى هر پنجاه شتر يك ماده شتر بين سه و چهار سال بدهد و اگر عدد شتران او نه با آن نصاب به تنهائى وفق داد و نه با اين به تنهائى با هر دو نصاب تطبيق مى كند (مثل اينكه عدد شتران او بصد و سى رسيده باشد كه براى پنجاه عدد آنها زكات نصاب هشتم را مى دهد و در هشتاد باقيمانده براى هر چهل عدد زكات نصاب هفتم را مى پردازد) و در جائيكه شتران او هم به عدد پنجاه قابل قسمت باشد و هم به عدد چهل مخير است بين اينكه با آن تقسيم كند ويا با اين و يا مختلف (مانند عدد دويست )و روى اين حساب ديگر تصور ندارد كه صورتى فرض شود كه عدد شتران مكلف با هيچ يك از نصابهاى نامبرده تطبيق نشود بله در جائيكه عدد شتران خورده اى از يك تا نه داشته باشد ديگر مطابقت تصور ندارد ناگزير مراعات تطبيق با دو نصاب فراگير همه شتران باشد نموده و قلم ريزرارها مى نمايد مثلا كسيكه صد وبيست و يك شتر دارد سه چهل شتر حساب مى كند و سه راءس شتر ماده دو تا سه ساله مى دهد و كسيكه صدو سى شتر دارد دو چهل شتر و يك پنجاه شتر حساب مى كند و دو راءس ماده شتر دو تا سه ساله ميدهد و يك راءس ماده شتر سه تاچهارساله و كسيكه صد و چهل شتر دارد و پنجاه شتر حساب مى كند ويك چهل شتر و در نتيجه دو ماده شتر سه تا چهار ساله ميدهد و يك ماده شتر دو تا سه ساله تا چهار ساله مى دهد و كسى كه صد وشصت شتر دارد چهار چهل شتر حساب مى كند و چهار ماده شتر دو تا سه ساله ميدهد و همچنين تا شترانش به دويست برسد كه در عدد دويست مخير است بين اينكه پنج چهل شتر حساب مى كند و پنج شتر دو تا سه ساله بدهد و يا چهار پنجاه شتر حساب كند و چهار شتر سه تا چهارساله بدهد.
نصاب گاو  
در گاو كه گاوميش نيز از آن تيره است دو نصاب بيشتر نيست ، يكى عدد سى ميباشد و ديگرى عدد چهل كسيكه سى راءس گاو دارد واجب است يك گاو بين يك و دو ساله بدهد چه نر باشد و چه ماده و كسيكه چهل راءس ‍ گاو دارد واجب است يك گاو بين دو تا سه ساله بدهد و ديگر زكات بر او واجب نيست تا عدد گاوها به شصت راءس برسد و از اين به بعد ديگر عدم مطابقت تصور ندارد زيرا گاوها بهر مقدار برسد يا با عددسى تقسيم مى شود و يا با عدد چهل و يا با هر دو مثلا كسيكه شصت راءس گاو دارد دو راءس گاو بين يك و دو ساله مى دهد و چون گاوهايش به هفتاد رسيد يك گاو يك تا دو ساله مى دهد و يك گاو دو تا سه ساله و درهشتاد راءس و يك چهل راءس حساب مى كند و در نتيجه دو راءس حساب مى كند و يك سى راءس در نتيجه دو راءس گاو دو تا سه ساله مى دهد و يك راءس گاو يك تا دو ساله و در صد و بيست مخير است بين اينكه چهار سى راءس حساب كند و يا سه چهل راءس .
نصاب گوسفند 
در گوسفند (كه بز نيز از آن تيره است )پنج نصاب است ؛
اول عدد چهل راءس است كه اگر كسى اين تعداد گوسفند داشته باشد واجب است يك راءس زكات بدهد.
دوم صد و بيست و يك است كه بايد دو راءس گوسفند زكات بدهد.
سوم دويست و يك است كه در آن سه گوسفند واجب است .
چهارم سيصد و يك گوسفند است كه بنابراحتياط در آن چهار گوسفند زكات است چون در خصوص اين نصاب مسئله بسيار پيچيده و مشكل است .
پنجم چهار صد به بالا است كه عدد گوسفندان بهر مقدار كه برسد در هر صد گوسفند يك گوسفند زكات واجب است .
مساءله 2 - زكات تنها در هريك از نصابهاى نامبرده واجب است و در كمتر از نصاب واجب نيست همچنانكه بين دو نصاب غير از آنچه در نصاب سابق واجب بود چيزى واجب نمى شود بنابراين بين دو نصاب هرچه باشد عفو شده است به اين معنا كه زكات واجب نصاب سابق زكات همه است نه به اين معنا كه به زيادتر از نصاب سابق چيزى تعلق نگيرد نتيجه اينكه در هفتاد گوسفند يكى واجب باشد يعنى يك گوسفند زكات هفتاد گوسفند باشد اين است كه اگر يكى از آن هفتاد گوسفند تلف شود يك هفتادم زكات كم مى شود نه يك چهلم آن .
مساءله 3 - در زكات شتر كه گفتيم در نصاب هفتمين ماده شترى بايد داد و نيز گوساله اى كه گفتيم در نصاب اول گاو بايد داده شود ماده شتر و گوساله است كه داخل در سال دوم شده باشد و در نصاب هشتم شتر كه گفتيم زكاتش ماده شتر است بايد داخل درسال سوم شده باشد و هم چنين ماده گاو كه نصاب دوم گاو است و مسنه اش مى گويند بايد داخل سال سوم شده باشد و در نصاب نهم شتر كه گفتيم بايد حقه اى بدهد مراد به آن شترى است كه داخل در سال چهارم شده باشد. و در نصاب دهم كه گفتيم بايد شترى داخل سال پنجم بدهد چنين شترى را جذعة مى گويند.
مساءله 4 - كسيكه بر او واجب شده شترى از قبيل بنت لبون يا مسنة يا حقه يا جذعة بدهد اگر داراى چنين شترى با آن مشخصاتيكه بايد داشته باشد نباشد و آنچه دارد سن بيشترى دارد مثلا بنت مخاض بر او واجب شده و او بنت لبون دارد مى تواند همين بنت لبون را به عامل زكات بدهد و بابت تفاوت قيمت آنها دو گوسفند و يابيست درهم از او بگيرد و در عكس اين صورت يعنى آنجائيكه شترى سالدارتر مثلا بنت لبون بر او واجب شده و او شترى كمسال تر مثلا بنت مخاض دارد مى تواند آنرا به ضميمه دو گوسفند و يا بيست درهم بپردازد البته اين در صورتى است كه آنچه بر او واجب شده است نداشته باشد و اما اگر دارد بنابراقوى بايد همانرا بدهد و نمى تواند چيز ديگر بدهد (و بوسيله گوسفند و يا درهمى كه در بالا گفتيم تفاوت را جبران كند) بله اگر در مثال بالا نه بنت مخاض راداشته باشد و نه بنت لبون را در خريدن هر يك مختار است يعنى با اينكه مثلا بنت مخاض ‍ بر او واجب شده بنت لبون بخرد و بعنوان زكات بعامل بپردازد و از او تفاوت را بگيرد و مى تواند خود بنت مخاض را بخرد وبپردازد لكن ترك اين احتياط كه همانرا كه بر او واجب شده بخرد سزاوار نيست .
مساءله 5 - در گرفتن زكات عامل نبايد مال شخصى را منضم بمال شخصى ديگر حساب كند هرچند كه شريك باشند (مثلا دو نفر مشتركا داراى نصاب باشند ولى تك تك آن دو داراى نصاب نباشند از هيچيك زكات نبايد بگيرد)و يا دامهاى آن دو مخلوط بهم باشد يا راه رفت و برگشت به چرا و چراگاه و آبشخورى مشترك داشته باشند و يا محل آنها يا دوشنده شير آنها و يا ظرف شير آنها يكى باشد بلكه بايد در هر كس بلوغ نصاب دامهاى خود او را در نظر بگيرد هرچند به اينكه مجموع سهام شخص را حساب كند همچنانكه بايد روى هم دامهاى او را حساب كند هرچند كه دامهاى او در چند محل دور از هم باشند.
گفتار در شرط دوم يعنى دهن چربودن دام  
مساءله 1 - زكات دامى واجب است كه اين شرط را در تمام سال دارا باشد پس ‍ اگر مقدارى از سال را علف دستى بخورد مقداريكه حيوان را عرفا از اسم دهن چر بودن خارج سازد زكات ندارد، بله يك روز و دو روز بلكه بعيد نيست كه حتى چند روز در سال علف دستى خوردن حيوان را از دهن چر بودن خارج نسازد البته چند روز جداى از هم نه پشت سرهم .
مساءله 2 - اينكه زكات از حيوان غير دهنچر ساقط شده ، فرقى نيست ، بين اينكه حيوان خودش علف بخورد و يا آنكه صاحبش آنرا علف و يا غير مالك آنرا از مال خودش و يا از مال مالك به اذن او يا بدون اذن او علف بدهد همچنانكه فرقى نيست بين اينكه حيوان در حال اختيار صاحبش ‍ دستچر شده باشد و يا بخاطر اضطرار و يا بخاطر وجود مانعى چون برف و امثال آن كه نمى گذارد حيوان دهن چر شود باز فرقى نيست بين اينكه صاحبش او را با علف درو شده علف دهد و يا آنكه او را در زمين يونجه اى كه ملك او است رها كند كه در همه اين چند صورت حيوان دست چر مى شود و زكات در آن نيست .
بله ظاهر اين است كه با اجاره كردن مرتع ملكى و ياخريدن آن مادام كه گياه آن مرتع خودروست و كشت نمى شود حيوان دست چر نمى شود و از دهن چر بودن خارج نمى گردد و اما اگر فرض شود تخم گياهان بيابانى را در مراتع بپاشد بدون اينكه در رشد دادن آن گياهان علمى انجام داده باشد بعيد نيست با چريدن حيوان در آن از دهن چر بودن خارج نمى شود وقتى خارج مى شود كه صاحب زمين مزروعى بطور متعارف تخم گياه را افشانده و آنرا آب داده و ساير كارهائيكه هر زراعتى دارد انجام داده باشد و همچنين دادن باج بظالم براى چراندن دام در مرتع مباح و طبيعى باعث نمى شود حيوان از دهن چر بودن خارج شود.